🌹به کجا چنین شتابان؟
(نقدی بر اندیشه و عمل برخی روحانیون)
✍ علی غلامی دهقی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هفته گذشته سعادت تشرّف به بارگاه ملکوتی حضرت رضا (ع) و زیارت آن امام همام، نصیبم شد. شب جمعه برای نماز جماعت مغرب و عشاء، به مسجدی که نزدیک مهمانسرای محل اقامتم بود، رفتم. پس از نماز، روحانی و امام جماعت محترم چند دقیقه ای سخنرانی کرد. از گفته هایش دانسته می شد که ادامه مباحث شبهای پیشین است.
او دو موضوع را مطرح نمود که به شدّت موجب تعجّب اینجانب گردید؛ موضوعاتی که هیچ ارتباطی با رسالت روحانیت و عالم دین نداشت.
موضوع نخست در باره راههای ابطال طلسم بود. او در حالی که دو برگه کاغذ در دست داشت و از روی آن می خواند، ادّعا میکرد که این سخنان را از استادش (البته بدون نام بردن از استاد) نقل میکند. وی برای از بین بردن طلسم دو گونه راه حل ارائه داد:
۱. اگر طلسم با آب روی کاغذ نوشته شده باشد، باید آن را در داخل آبی بیندازید و نمک در آن بریزید و پس از ۲۴ ساعت کاغذ را درآورده و آن را با خود به بیابانی برده زیر آفتاب رها کنید، تا اثرش خنثی گردد. او می گفت: چنانچه کاغذی که روی آن دعای طلسم نوشته شده را آتش بزنیم یا در آب جاری بیندازیم، ممکن است فعّال گردد و اثرات نامطلوب بگذارد. او ادامه داد: آب باقیمانده را پس از خواندن ۱۱۰ مرتبه بسم الله الرحمن الرحیم یا آیة الکرسی( تردید از نگارنده است)، پای درختی بریزید.
۲. راه حلّ دوّمش این بود که اگر طلسم روی فلز نوشته شده باشد ابتدا باید با شیء تیزی، نوشتهها را محو و پس از آن این فلز را در سرکه اسلامی!!!! قرار دهید و پس از ۲۴ ساعت، هر وقت بیرون شهر رفتید، آن را در بیابان زیر نور آفتاب رها کنید. آب باقیمانده که با سرکه اسلامی مخلوط شده، را پس از خواندن ۱۱۰ مرتبه بسم الله الرحمن الرحیم یا آیت الکرسی، پای درختی بریزید. چنانچه به جای این کار، فلز را آتش بزنید یا در آب جاری بیندازید، ممکن است فعّال شود و تاثیرات منفی بگذارد.
من نمیدانم این روحانی محترم این راه حلّها را از کجا آورده بود و چه ربطی به دین، مسجد و رسالت روحانیت داشت؟!!! مگر چند درصد مردم درگیر این گونه مسائل اند که یک روحانی، آن هم در مسجد، راه های ابطال طلسم را به آنها آموزش دهد؟ آیا اولویت رسالت روحانیت امروز مبارزه با طلسم است؟ آیا چنین روحانی عالم به زمان است؟ جالب آنکه برخی نمازگزاران، گفته هایش را یادداشت می کردند و بیچاره مردمی که پس از نماز، گرد او جمع شده و در این باره از او سوال میکردند. شگفت تر این که این روحانی محترم برای ابطال طلسم هیچ سخنی از توکّل بر خدا، استغفار، صدقه دادن و یا قرائت معوّذتین به میان نیاورد.
موضوع دوّم این بود که می گفت چون آبان ماه هست و به تدریج به طرف فصل سرما رفته و سرماخوردگی در جامعه پیدا میشود توصیه پزشکی با عنوان طب اسلامی جهت درمان سرماخوردگی را ارائه می دهم. خلاصه نسخه او این بود: پیاز را پخته و آن را با عسل اصلی مخلوط کنید و هر دو سه ساعت یک بار مقداری از آن را میل کنید. این کار موجب پیشگیری از گلودرد و سرماخوردگی خواهد شد. البته وی توضیح شبه علمی در باره آثار ترکیب پیاز پخته با عسل ارائه داد.
یکی از نمازگزاران از او در باره دیابت سؤال کرد. پاسخ روحانی محترم این بود که از غذاهای حاوی قند پرهیز کند و دوغ شتر بیاشامد!!!!
نگارنده در باره صحّت و سُقم گفته های این روحانی محترم اظهار نظر نمی کند؛ زیرا در باره چگونگی ابطال طلسم و صدور نسخه پزشکی آگاهی ندارد. دغدغه بنده دو چیز است:
نخست این که روحانیت از رسالت اصلی خود، که تبیین درست دین است، باز بماند.
دوّم این که همین انحراف از رسالت، زمینه های دین گریزی و دین ستیزی مردم، بخصوص قشر تحصیل کرده، را فراهم سازد.
در راستای همین دغدغه، پس از نماز به ایشان تذکّر دادم که این سخنرانی شما چه ربطی به وظیفه یک روحانی دارد؟ وظیفه یک روحانی، دست کم امام جماعت مسجد، بیان اعتقادات، اخلاقیات بخصوص اخلاق اجتماعی، بیان احکام و روشنگری دینی است. امّا وی به شدّت از نظرات خود دفاع می کرد و مدّعی بود دکتری طب اسلامی!!! دارد و بخش زیادی از روایات کافی درباره پزشکی است !!! (ادامه دارد)