وقتی مستند صدر عشق را ببینی احساسات درهمی را تجربه خواهی کرد . مصطفی را می‌توانی در ادب خلاصه کنی از احترامش به فرماندهان قدیمی گرفته تا تواضعش جلوی نیروهای خودش .سردی غم را هم وقتی حس می‌کنی که دختر بچه‌ای جلوی دوربین نشسته و داستان رقیه را بیان می‌کند. شانه‌هایت وقتی می‌لرزد که فاطمه صدرزاده می‌گوید:[ شبی که بابام رفته بود سوریه با گریه خوابیدم.] و احساس شجاعت هم وقتی رخ مینماید که نیروهای آماده یک صدا یا علی میگویند و تو با خودت زمزمه میکنی علی یارتان باشد