🔸هوا آنقدر سرد بود که چشمانم به سختی میدید و هر لحظه کولاک برف شدیدتر میشد دستانم کاملا یخ زده بود
اما چون کار برای هدفی مقدس که به
خداوند ختم میشد ،سختی کار برایمان
معنی نداشت .
🔻ناگهان چشمم به ستون ماشین تویوتا خورد . از اینکه نیروهای شهید قمی را
دیدم خوشحال شدم .
🔸تقریبا به هم نزدیک شدیم که صدای انفجار یک باره ما را غافلگیر کرد .
درگیری یک لحظه شدید شد .بچهها
سریع درهرنقطه سنگر گرفتند و همگی
در برف پنهان شدند .
🔺ضدانقلاب گویا خبر داشت که شهید کاوه بطرف میرآباد در حرکت
هستند و به همین خاطر در بین راه برای
ما کمین زده بودند .
فکر نکرده بودند که ازآن طرف شهید
قمی با چهل تاپنجاه نفر با دو قبضه
تیربار دوشکا بطرف ما حرکت کرده بود
درگیری باتوجه با آن وضعیت سرما و
بارش برف شدید بود .
🔻ما هم تمام نقاطی که احتمال میدادیم ضدانقلابها هستند به رگبار بستیم
🔻آنروز شهیدان دلاور سپاه اسلام سرداران
کاوه و قمی آنچنان رشادت و از خوگذشتگی نشان دادند که همچنان در
ذهن و یاد نیروهای درگیر ماندکار شد
با شجاعت و دلیری فرماندهی بی نظیر
و پایداری نیروها ،ضدانقلاب تاب توان
را در برابر نیروها رو نداشتند .
و متواری شدند .که بعدها طبق اطلاعات
حدود هفتاد نفر با تجهیزات کامل برای
به دام انداختن ما کمین زده بودند .
🔻در آن درگیری حدود هزار گلوله تیراندازی
کرده بودم .
ارواح طیبه شهدای دفاع مقدس و شهدای مظلوم و گمنام لشکر پیروز
ویژه شهدا ........صلوات 🌹
اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم
حاجیدالله
3 آخر
خاطرات بعدی ادامه دارد .
🍃رهپویان بصیرت🍃
مذهبیسیاسیاجتماعی،دفاع مقدس
@Rahpooyan_basirat