قبل از شهادتش به مرخصی آمد و همه دور هم نشسته بوديم. او گفت: تركش بدستم اصابت كرده و بعد با يك چاقو تركشی را از دستش بيرون كشيد. گفتم: بگذار گواهى استراحت برايت بگيرم و پس از اينكه كاملاً خوب شدى به جبهه برگرد. از من ناراحت شد و گفت: خواهرم سنگر را نبايد خالى كرد. وقتى خدا‌حافظی مى‌كرد گفت: دعا كنيد تا شهيد شوم. و دو روز بعد از مراجعت خبر شهادت او را آوردند. حدود بيست سال سن من از او بزرگتر بودم ولى هميشه برايم احترام خاصى قائل بود. 🔻راوی: خواهر شهید 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir