سه یا چهار روز قبل از عزیمت شهید به جبهه مادرش دو شب متوالی خواب می‌بیند که فرزندش شهید عبدالرضا لباسی کاملاً سفید به تن کرده و وارد خانه می‌شود. فردای آن روز این خواب را برای شهید عبدالرضا توضیح می‌دهد و شهید آن را این گونه تعبیر می‌کند که این بار آخرین سفر من به جبهه است و دیگر برنمی‌گردم و همین طور هم شد و دیگر برنگشت و شهید شد. شهید عبدالرضا می گفت: الهی من را زودتر به شهادت برسان تا زمانی که امام رحمةالله‌‌علیه به رحمت خدا می‌رود، نبینم. 🌴کانال از تبار رئیسعلی @Raisali_ir