آیدای خوب،
آیدای مهربان، آیدای خودم!
بگذار این حقایق را برایت بگویم؛ راستش این
است. من نمیبایستی به تو نزدیک میشدم،
نمیبایستی عشق پاک و بزرگ تو را متوجه
خودم میکردم، نمیبایستی بگذارم تو مرا
دوست بداری.
من مردهای بیش نیستم و هنگامی که تو را
دیدم آخرین نفسهایم را میکشیدم.
شرافتمندانه نبود که بگذارم تو مردهای را
دوست بداری.
- مثل خون در رگهای من؛
احمد شاملو