4⃣انزجار امام صادق(علیه السلام) از دوست بدزبانش! ✅نقل است که؛ 📋«كَانَ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ صَدِيقٌ لاَ يَكَادُ يُفَارِقُهُ إِذَا ذَهَبَ مَكَانَاً فَبَيْنَمَا هُوَ يَمْشِي مَعَهُ فِي اَلْحَذَّاءِينَ» ♦️امام صادق(ع) دوستى داشتند كه هميشه ملازم ایشان بودند و امام صادق(ع) نيز او را دوست مى‏ داشت و هر جا حضرت(ع) مى‏ رفت، او نيز همراه ایشان بود. در یکی از روزها که همچنان آن شخص همراه امام صادق(ع) بود، مشغول حركت از محلی بودند که اتفاقا غلام آن شخص نيز همراه آنان بود و پشت سر آنان حرکت می کرد. ناگهان غلام به دلیلی از آنها عقب افتاد. اين شخص غلامش را صدا كرد، از غلام جواب نشنيد. بار دوم و سوم نيز غلام را صدا كرد، باز هم جواب نيامد. مرد عصبانى شد و برای بار چهارم به غلام‏ گفت : 📋«يَا اِبْنَ اَلْفَاعِلَةِ! أَيْنَ كُنْتَ؟» ♦️اى ولد الزنا! کجا ماندی؟ تا اين جمله از دهان آن مرد بيرون آمد، امام صادق(ع) با شنيدن آن حرف ايستاد. 📋«فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ(ع) يَدَهُ فَصَكَّ بِهَا جَبْهَةَ نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ : سُبْحَانَ اَللَّهِ! تَقْذِفُ أُمَّهُ قَدْ كُنْتُ أَرَى أَنَّ لَكَ وَرَعاً فَإِذَا لَيْسَ لَكَ وَرَعٌ» ♦️سپس دست مبارک رو بالا برد و بر پیشانی خود زد و سپس فرمود : سبحان الله! به مادرش تهمت زنا می دهی، در حالی که گمان می کردم تو دارای ورع و تقوا هستی که با این اوصاف تو اهل ورع و تقوا نبودی! آن مرد متوجه شد كه امام(ع) از کار او ناراحت شده است، لذا گفت : 📋«جُعِلْتُ فِدَاكَ! إِنَّ أُمَّهُ سِنْدِيَّةٌ مُشْرِكَةٌ» ♦️فدایت گردم! مادر این غلام کنیز سِندی[اهالی هندوستان] و مشرک است.[پدر و مادر معلومى ندارد.] امام صادق(ع) خطاب به او فرمود : 📋«أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً؟» ♦️آيا نمى ‏دانى كه هر امّتى نكاحى دارد؟ سپس فرمود : 📋«تَنَحَّ عَنِّي» از من دور شو و دیگر با من نگرد! راوی می گوید : 📋«فَمَا رَأَيْتُهُ يَمْشِي مَعَهُ حَتَّى فَرَّقَ اَلْمَوْتُ بَيْنَهُمَا» ♦️دیگر او را به همراه امام صادق(ع) ندیدم و تا زمان مرگ بین آنها جدایی افتاد.(۱) 📚منبع : ۱)الکافی شیخ کلینی، ج۲، ص۳۲۴ 📎 📎 📎 📎 ┈┉┅━❀💠❀━┅┉┈ 🌐 🌐 ┏━━ °•📚•°━━┓ @hozerasam ┗━━ °•✍•°━━┛