📜خاطره‌ی شهادت 📍حسين نهايتا در برابر اصرار هاي مكرر حاج همت مبنے بر عقب نشینے گفت : من و بچه هاي گردان ديشب هم قسم شديم كه يا همه با هم به خرمشهر مے رسيم و يا اينكه تا آخرين قطره خونمان به وظيفه مان عمل ميكنيم.💪🏻 حاج همت حسين را در آغوش كشيد، گريستند و لحظاتے در آن فضاي روحانے شهادت يكديگر را برانداز كردند، و حاج همت به سمت قرارگاه بازگشت... پيمان خونين و عاشورايے كه زير آتش💥 سنگينے كه خمپاره ها و تانكهاي دشمن بر افروخته بودند ، همچنان در مرحله اجرا بود و ديگر تنها جواب بے سيم كه ميگفت حسين با نيروهايت عقب نشينے كن همان عهد بود: يا همه ، يا هيچ كس...🍂 🎙صداي بیسيم براي بار آخر بگوش رسيد و اينبار حسين گفت: حاجے من ديگر غير از خدا ياري ندارم ، همه يا شهيد شده اند يا مجروح براي آخرين بار گلوله آرپےجے را آماده شليك كرد به روي خاكريز رفت ولے اينبار تانك پيش دستے كرد و با شليك گلوله اي خاكريز زير پاي حسين را شكافت، حسين افتاد از بالاي خاكريز به پايين غلطيد ولے هنوز آر پي جي را در دستانش نگاه داشته بود.🌱 تا آن لحظه شهيد قجه اي و معدود نيروهاي قادر به رزم او توانسته بودند به مقاومت مومنانه و نابرابر خويش در مقابل يورش هاي پے در پے دو تيپ دشمن ادامه دهند. وقتے نيروهاي دشمن به بچه هاي « گردان سلمان» رسيدند؛ حتے يك نفر از آنها هم زنده نمانده بود😢 حتّے خود حسين هم در آخرين لحظات به طور مظلومانه اي شهيد شده بود... آري بچه هاي گردان سلمان خوب ايستادگے كردند....!!! 🥀🕊 ✨✨✨✨✨✨✨✨ 🍃ولادت: ۱۳۳۷/۶/۱۴ 🍂شهادت: ۱۳۶۱/۲/۱۵ ✨✨✨✨✨✨✨✨