📜سیره‌ی شهید 🔻مجتبے با این وجود که یک ارتشے بود و همه از نظامے یک فرد خشک را تصور میکنند ولے مجتبے اینگونه نبود.. او هر ماه برای بچه ها کادو📦میخرید. گاهے ماشین🏎، هلیکوپتر🚁، تفنگ🔫 و... هر وقت به خانه مےآمد آنقدر در شور و هیجان بازی بود که صدای او از بچه ها بالاتر میرفت. کودک درون او زنده بود و هم بازی خوبے برای بچه ها بود .😃 مجتبی دلداده اهل بیت (علیهم السلام) بود در روزهای ولادت شیرینے🍰 میگرفت و برای اهل خانه مےآورد یا در پادگان بین سربازان پخش میکرد. میلاد امام رضا (علیه السلام) بود. ما جهرم بودیم مجتبے از پادگان تماس گرفت و گفت: مقداری پول به حسابم واریز کن توی مسجد پادگان جشن داریم ، میخواهم برای سربازها کیک بخرم.🍪😋 🔸مجتبے عاشق شهادت بود و برای رسیدن به هدفش سختے های زیادی کشید او روز های آخر در دفتر خاطراتش مینویسد: امیدوارم سالے همراه با تغییر و دگرگونے در درون و احوال ما به دست و سوی احسن حال خداوند رقم بزند. عاقبت هم ختم به خیر شود و نهایت عمر من هم به شهادت در راه خدا رقم بخورد.💔🌱 🥀🕊 ✨✨✨✨✨✨✨✨ 🍃ولادت: ۸/ ۳/ ۱۳۵۶ 🍂شهادت: ۲۱/ ۱/ ۹۵ ✨✨✨✨✨✨✨✨ 💠 رستــگار باشید👇 📡 @Rastegaran_313