📄خاطره 🌷بعد از شهادت اصغر رفت و امد در منزل زیاد شد همش به فکر این بودم که یه خانه تکانے حسابے انجام بدم چند وقت بعد از مراسم سالگرد این فرصت پیش امد شروع کردم به شستن فرش و موکت خانه و نظافت آشپز خانه... دو روزی بود که به طول انجامیده بود یکے از همسایه ها امد و گفت : رقیه خانم دیشب خوابِ اصغر را دیدم بهم سفارش کرد که بیایم و به تو در خانه تکانےکمک کنم...😊 گفتم : خیره ان شاءالله...خندیدم و اهمیت چندانے ندادم با خود فکر کردم از روی دلسوزی میخواهد کمک کند اصغر را بهانه کرده.... اما نفر بعدی و نفر بعدی هم با همین مضمون مراجعه کردن.. الهے قربون محبت پسرم برم اون زنده است اون میبیند و درک میکند اصغر برایم نیروی کمکے فرستاده بود تا مادر خسته نباشد که مادر دست تنها نباشد...😍 خیلے به فکر من و خانواده بود و تمام تلاشش را میکرد که من دست به سیاه و سفید نزنم...🦋🌺 🔸راوی:مادرشهیداصغرالیاسے 🥀🕊 ✨✨✨✨✨✨✨✨ 🍃ولادت: ۱۳۷۲ 🍂شهادت: ۱۳۹۶ ✨✨✨✨✨✨✨✨ 💠 رستـگار باشید👇 📡 @Rastegaran_313