راویان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس قم.
📗 حمله بزرگ ▶️مقدمه امت‌ها و ملت‌ها از اینکه می‌بینند اصول و ارزش‌های والا و جاودانه سرانجام راه
✅ کتاب حمله بزرگ ✅ خاطرات سرهنگ دوم عراقی موفق اسعد الدجیلی ( ۱ ) ▶️ زندگی شخصی و نظامی پدرم اسعد عمود الدجیلی از افراد ثروتمند شهرک الدجیلی ( تابع استان صلاح الدین) بود, او به رغم داشتن تمکن مالی و پرداختن به مسائل شغلی, مسائل سیاسی عراق و دیگر کشورها را نیز پی می‌گرفت, ما با مسئولان کشور رابطه تنگاتنگ داشتیم به ویژه آنکه پدرم کالاهایی را از کشورهای اروپایی وارد می کرد و همین امر امکانی برایش فراهم ساخته بود تا با مقامات بلندپایه کشور وارد معامله شود و برای تسهیل معاملات تجاری سبیل آنها را چرب کند یکی از همان افراد برجسته شخصی به نام عبدالقادر الدوری است که بعدها پست معاون وزارت وزیر کار را احراز کرد و این زمینه را برایم فراهم ساخت تا در کنار پدرم از رمز و راز و مفاهیم تجارت آگاه شوم ، پدرم در سال ۱۹۷۵ سرگرم تاسیس شرکت‌های تجاری در بغداد و دیگر استان‌ها بود در همین سال در تاریخ ۳۰ ژوئیه که از دبیرستان فارغ التحصیل شدم پدرم به من گفت: من به پشوانه‌ای قدرتمند نیاز دارم تا بتوانم از موضع قدرت با دولت حاکم رفتار کنم گفتم :دارایی بهترین حامی و پشتیبان تو است آیا اینطور نیست؟ گفت: هرگز, دارایی به تنهایی کافی نیست گفتم: در این صورت پشتوانه دیگری وجود دارد اینطور نیست پدر؟ گفت: چرا همینطور است تو به دانشگاه افسری می‌روی این حرف او به منزله صاعقه‌ای بود که بر سرم فرود آمد با لحن سوالی به او گفتم : پدر عزیز من معدل بسیار خوبی کسب کردام و می‌توانم وارد دانشکده مهندسی شوم، چطور انتظار دارید به دانشکده افسری بروم ،از آن گذشته جو خشکی که بر این دانشکده حاکم است نمی‌توانم براحتی آن را تحمل کنم گفت: من از موضوع آگاهم تو سوری نظامی خواهی بود و به ظاهر صاحب درجه خواهی شد ، همین ، من کاری نمی‌کنم که تو در ارتش خدمت کنی و اصول و مقررات خشک آن را تحمل کنی، هرگز کاری نمی‌کنم که در ارتش با اصول و روش‌های غیرنظامی به معنی واقعی کلمه زندگی کنی با اعتراض گفتم : پس فایده وارد شدنم به ارتش چیست ؟ با اطمینان کامل پاسخ داد برای وارد شدن به عرصه تجارت ، باید پشتوانه نیرومند داشته باشیم تا بتوانیم در برابر فشارهای روزگار روی پای خود بایستیم ، ما می‌خواهیم وفاداری خودمان را به حزب و رهبری ثابت کنیم تا با دستی کاملاً باز در عرصه تجارت به فعالیت بپردازیم چنانچه خدایی نکرده متحمل ضرر و زیان شدیم از تو که در ارتش خدمت می‌کنی کمک بگیریم، پسرم ، کسی در این عصر دوره می‌تواند یک زندگی به معنی واقعی کلمه داشته باشد که با افراد قدرتمند رابطه برقرار کند پدرم بر رفتن من به دانشگاه افسری پای فشرد اما من و سایر افراد خانواده راضی به رفتن نبودیم ، به هر حال از آنجا که پدرم حرف اول و آخر را می‌زد ناگزیر در تاریخ هشتم اوت ۱۹۷۵ وارد شصت و سومین دوره دانشکده افسری شدم 👇ادامه دارد 🌴با ما همراه باشید 📡انجمن راویان انقلاب اسلامی و قم https://eitaa.com/anjomanravianqom