محمود موّحد مى ‏گويد: «اوايل عضو شدنم در سپاه، در يكى از بخشهاى پرسنلى كار مى ‏كردم. چند بار چشمم به سيماى ملكوتى او خورده بود كه با دو عصا در زير بغل و پاى مجروح، براى احوالپرسى برادران به مقرّ مركزى قديم سپاه در الندشت مى ‏آمد. خيلى گرم، صميمى و دوست داشتنى بود. داخل كانتينر پرسنلى چند مقواى سبز را با خطّ زيبا نوشته بود كه متون جالب و زيباى انتخاب شده، حسن نظر و دقّت او را نشان مى ‏داد.» پلاكهايى به عنوان شناسايى به افراد رزمنده تحويل داده مى ‏شد كه فقط يك شماره سريال داشت، امّا او با يك ميخ و چكّش، نام و نام خانوادگى كاركنان را به صورت زيبايى روى آنها حكّ مى‏ كرد. http://eitaa.com/joinchat/3755868179C7a5148bdd4