خاطره مادر شهید:«از اعزامش به منطقه مرزی هفت ماه میگذشت. دوستانش میگفتند: «تصمیم گرفته بودیم مکان خدمت مهران را عوض کنیم، هماهنگیهایش هم انجام شده بود. وقتی با او در میان گذاشتیم گفت باید استخاره بگیرم. نتیجه استخاره برای ماندن خوب آمد. خبر داد: «اینجا به من احتیاج دارند جای من همین جاست.» دوستانش میگفتند: «ما همیشه در نامههایمان مینوشتیم بسمهتعالی یا اینکه بسماللهالرحمنالرحیم ولی مهران همیشه مینوشت بسم ربالشهدا و صدیقین.» این روزهای آخر میگفت: «باید رضایت پدر و مادرم را جلب کنم تا خدا زودتر دعوتم کند.» حافظ قرآن بود چند جزء قرآن حفظ کرده بود. از اعضای ثابت هیئتهای مذهبی بود. پسر با اخلاق و مهربانی بود. به بزرگترهایش خیلی احترام میگذاشت. بسیار مودب بود و به همه کمک میکرد. عاشق مقام معظم رهبری بود. هر جا تصویر ایشان را میدید با چنان عشقی نگاه میکرد که وصفشدنی نیست. وقتی مشهد بود مدام میگفت بریم حرم؛ خیلی به امام رضا(علیه السلام) ارادت داشت. به نماز اول وقت اهمیت میداد. در هر شرایطی نمازش را اول وقت میخواند. میگفت: «هرکس نمازش را به موقع بخواند هر چه بخواهد به دست میآورد.»
جهت تعجیل در فرج آقا
#امام_زمان و شادے ارواح مطهر شـهدا صلوات +وعجل فرجهم✌️
رفیق شهیدم 🕊
❀❀
@Refighe_Shahidam313
┄┅═❁✌️➰🥀➰✌️❁═┅┄