♦️
مردی که خدایی بود!
🔸حسن باقری اجازه خواست با دوربینی که خودش آورده بود، دو سه عکس یادگاری بگیرد.
🔸امام گفت: «چه ایرادی داره پسرم؟!» 😊
یکی از محافظها که اشاره کرد فلش دوربین برای چشم امام خوب نیست، حسن لامپ اتاق را روشن کرد تا عکسها خراب نشود.
🔸زود سه چهار عکس پشت سر هم گرفت و نشست روی زمین. سکوت بر اتاق حاکم شد. آقای رضایی آمادهی ارائهی گزارش بود که امام از روی صندلی بلند شد. همه همراه او بلند شدند و با تعجب به هم نگاه کردند.
🔸امام از کنار فرماندهان رد شد و رفت چراغ را خاموش کرد. در آن وقت روز نیازی به لامپ نبود جالبتر آنکه امام به کسی دستور نداد...
✍️ روحــ الله🇮🇷
#روایـتــــ_خاصــــ🍃
➺
@RevayateKhass👈عضویت
💌
#نشرمطالبمشارکتدرجهادتبییناست✌️