‍ ‍ 🍀🍀بهار در بهار🍀🍀 خاطراتی از عملیات فتح المبین به مناسبت سالگرد این عملیات پیروزمند راوی:علیرضا اسلامی فر 🔷 قسمت سوم این قسمت: 👈 درگیری در باغ طالقانی (باغ شهید اکبر جزی) ♦️ در شبی که قرار بود عملیات انجام شود ، پیاده روی نیروها به سمت خط مقدم دشمن حدودا ۷ ساعت طول کشید، در بعضی از معابر سنگلاخی ، عبور در غایت سختی بود ، در چندین مقطع علیرغم تاریکی شب ، حضور نیروهای تامین عراقی در ارتفاعات مشرف بر نیروهای رزمنده ، بوضوح احساس می شد، یک ساعت قبل از اذان صبح در حالی که نیروها با حبس نمودن نفس در گلو ، آماده هجوم به خط مقدم بعثیون کافر بودند ، ناگهان پیامی نگران کننده از نفرات جلوتر به نفرات عقب تر ستون منتقل شد " به دستور فرماندهی عملیات منتفی گردید! ستون نیروهابه عقب برمی گردد" اجرای این پیام برای نیروها بعد از ۸ ساعت پیاده روی بسیار سخت و طاقت فرسا بود ولی از آنجا که اجرای دستور فرماندهی لازم الاتباع بود با پیمودن ۷ ساعت پیاده روی دیگر به عقبه تیپ باز گشتیم! و در چادرهای قبلی نیروها به علت خستگی مفرط با همان چکمه و تجهیزات افتادیم و تا عصر استراحت نمودیم! ♦️عصر روز عید نوروز بود که ناگهان از طریق بلندگوها، از نیروها درخواست شد با تجهیزات کامل هنگام نماز مغرب و عشا در میدان اردوگاه حاضر باشند ، اینجا بود که معلوم شد امشب قرار است کار ناتمام شب قبل را تمام و به دشمن یورش بریم خود را مهیا و وضو گرفته در میدان اردوگاه حاضر شدم ، ولی متاسفانه این بار، بخت با من ، یار نبود و از طریق فرمانده دسته ای که شب قبل با آنها بودم ، حضورم در جمع نیروهای یگان رزم به فرماندهی ، گزارش و ایشان نیز به علت نداشتن پلاک و اسلحه، با حضورم در عملیات مخالفت نمود ، لذا سریعا با نیروهای رزمنده که حال و هوای شب عملیات آنها را حسابی هوایی کرده بود خداحافظی و به اورژانس مرکزی تیپ مراجعه و موضوع را به آقایان دکتر حشمت الله قنبری و شهید احمد مختاری که در آنجا فعالیت می نمودند، در میان گذاردم و مقرر شد بعد از هماهنگی با مسئول مربوطه ، صبح عملیات بعنوان تخلیه مجروح در معیت دیگر امدادگران با آمبولانس به منطقه نبرد اعزام گردم ♦️نیمه های شب دوم فروردین سال ۱۳۶۱ فرا رسید و رزمندگان در ساعت مقرر با رمز یا زهرا سلام الله علیها به خطوط مقدم دشمن بعثی یورش برده و درهمان ساعات اولیه به اهداف از پیش تعیین شده رسیدند آن شب حال و هوایی در مرکز اورژانس حاکم بود و همه با خواندن دعای توسل وزیارت عاشورا برای پیروزی رزمندگان اسلام دست به دعا برداشتیم ♦️صبح روز دوم فروردین سال ۱۳۶۱ بعد از اقامه نماز صبح در معیت شهید احمد مختاری با اولین آمبولانس از طریق جاده خاکی منطقه تیشکن به سمت خط مقدم بعثیون که توسط نیروهای رزمنده ،ساعتی قبل شکسته شده بود ، حرکت نمودیم ، اولین ماموریتمان به سمت باغ طالقانی (که به علت حماسه مثال زدنی شهید اکبر جزی مبنی بر خاموش نمودن کالیبر نیروهای بعثی در شب عملیات، بعدا نام این باغ به شهید اکبر جزی تغییر یافت) حرکت کردیم ، در طول مسیراجساد مطهر شهدای سپاه اسلام را مشاهده نمودم که در ساعت اولیه عملیات به فیض عظمای شهادت نائل گردیده بودند آمبولانس ما موقعی که به باغ رسید درگیری شدیدی بین نیروهای رزمنده و نیروهای بعثی در انتهای آن درجریان بود ، اولین اقدامم این بود که اسلحه کلاشی را که در کنار یکی از جنازهای عراقی افتاده بود ، برداشتم و خود را مسلح نمودم و سپس به همراه دیگر امدادگران به جمع آوری مجروحین اقدام نمودیم ، ♦️ درگیری شدید در باغ شماره هفت ادامه دا‌شت ، در همین حین متوجه شدیم که یک جیپ فرماندهی نیروهای بعثی ، در حالی که پرچم جمهوری عراق بر روی آن نصب بود ، با سرعت زیاد از سمت جاده دهلران به سمت جاده دشت عباس در حال حرکت است، لذا به دستور شهید احمد مختاری کار جمع آوری مجروحین را موقتا متوقف و سریعا با آمبولانس با سرعت بسیار زیاد به سوی جیپ عراقی حرکت و نهایتا در مقابل امامزاده عباس (ع) راه را بر آنها مسدود نمودیم و از آنجا که نیروهای بعثی حالت تهاجمی گرفته و قصد تیراندازی به سمت ما را داشته‌اند ، با آنها درگیر و همه چهار نفرشان را به درک واصل نمودیم! ♦️در روز اول عملیات و روزهای بعدی به همراه تعدادی از دوستان رزمنده از جمله شهید احمد مختاری ، مشغول انتقال مجروحین به اورژانس تیپ واقع در منطقه تیشکن بودیم ، در این مدت شاهد صحنه های از ایثار و استقامت نیروهای رزمنده مجروح بودم که نمونه های از آن را جز در جنگهای صدر اسلام سراغ نداریم! ، در این مدت دلیرمردانی را مشاهده نمودم که علی رغم جراحت شدید و ضعف غالب جسمی ، دارای روحیه بسیار عالی و با نشاط بودند و از ما تقاضای انتقال مجدد آنان به خطوط مقدم نبرد را داشتند! ادامه دارد....... 🌴🌴🌴🌴🌴 کانال علیرضا اسلامی فر @eslamifar1343