میگه شب شهادتش ، اومد زینبشو بغل کرد ، باهاش حرف زد ، موهاشو شونه کرد دید حسن داره یه جوری نگاه می‌کنه . . ! گفت بیا ! بیا پسر قشنگم . . حسینم ؟ حسین توهم بیا 💔 . . آخه دیگه داره میره ! هم‌سفر علی داره بار سفر می‌بنده (: 💔 . .