دست‌روی‌دل‌مان‌نگذار‌زمستان! نه‌سوز‌تو‌به‌گرد‌سوز‌های‌سرد‌فراق‌می‌رسد؛ نه‌بلندای‌یلدای‌تو‌به‌بلندی‌شب‌های‌انتظار... من‌و‌تو‌شبیه‌هم‌می‌شویم‌بهار! همان‌بهاری‌که‌مسیح‌نزول‌می‌کند‌... و‌نمازمیگذارد‌به‌امامت‌آن‌موعودی‌که آمدنش‌را‌انبیاء‌وعده‌کرده‌اند... و‌تو‌ای‌خورشید! هر‌وقت‌از‌این‌حوالی‌عبور‌کردی به‌این‌فانوس‌های‌حوصله‌نگاه‌کن‌که‌ما به‌چشم‌هایمان‌آویخته‌ایم! ما‌به‌شوق‌دست‌های‌گرم‌تو... سرمای‌ رابه‌جان‌خریده‌ایم:))♥️