آنچه متاسفانه سبب یک خلط مبحث عظیم و خطرناک شده ترجمه لفظ intellect (در متون فلسفی غربی) به عقل است. در حالیکه ترجمه درست این لفظ هوش یا قوه ادراک و حل مسئله است.
این اشتباه که غالبا به آن توجه نشده است سبب شد ادراکات ذهنی از واقعیات بیرونی که از فردی تا فرد دیگر می تواند بسیار متفاوت باشد اشتباها به عنوان <عقل دینی> در نظر گرفته شود. همان که به حسب گزاره های دینی پیامبر درونی یا حجت میان بنده و خداوند است.
درحالیکه عقل در نگاه دینی دو معنی دارد. یکی عقل نظری و دیگر عقل عملی. عقل نظری قوه ادراک و دریافت است و معادل هوش یا intellect یا توان استدلال و فهم است (به تعبیر وبستر: the ability to reason and understand). اما این پیامبر باطنی نیست بلکه برای تمایز، آن را فطانت یا زیرکی می گویند.
آنچه عقل به عنوان پیامبر باطنی است به تعبیر حضرت امام جعفر صادق علیه السلام تمایل فطری به خوبی ها و کراهت فطری از بدیهاست که سبب می شود انسان به پیام خدا با جان و دل التزام عملی پیدا کند (عقل عملی). این عقل تمایل فطری به خداپرستی و اطاعت خدا و رسیدن به بهشت است. که وقتی نزد ایشان از معاویه ل به عنوان فردی عاقل یاد شد فرمودند او عاقل نبود بلکه زیرکی و شیطنت داشت. وقتی عرض شد پس عقل چیست فرمودند: العقل ماعبد به الرحمن واکتسب به الجنان. عقل آنست که با آن خدای مهربان پرستیده شود و بهشت کسب گردد. این عقل (که هم ریشه با عقال یعنی مهار و بند و بست به معنی تحمل محدودیت است) چیزی جز مهار درونی و تقوی و خودمهارگری و قدرت تعویق کامیابی برای رسیدن به کامیابی نهایی و تسلط بر نفس نیست، لذاست که خداوند در قرآن می فرماید: و من یرغب عن مله ابراهیم الا من سفه نفسه، چه کسی از روش ابراهیم (تسلیم محض خدا بودن) رویگردان می شود مگر کسی که نفس خود را به سفاهت زده باشد، اینجا عقل در برابر سفاهت است، و در حدیث جنود عقل و جهل می بینیم که جنود عقل همه از سنخ تسلیم اوامر خدا بودن و جنود جهل همه از سنخ نافرمانی خدا و اطاعت نفس هستند،
پس آنچه عقل به عنوان پیامبر درونی است همان توان ادراکات ذهنی نیست، اگر براساس تئوری گاردنر وجود هوش های چندگانه را بپذیریم (حداقل 9 نوع هوش) فقط یکی از انواع این هوش ها که بعد از گاردنر توصیف شد به نام هوش معنوی یا spiritual intelligence یا SQ تا حدودی معادل عقل عملی یا پیامبر درونی است و این همان هوشی است که قدرت می دهد تا هدف نهایی را لابلای اهداف جزئی گم نکنیم،
هوش شناختی و هوش هیجانی که اولی برای درک موضوعات تئوریک و منطقی و دومی برای درک و مدیریت هیجانات خود و دیگران است و هر دو به درد کسب اهداف دنیوی می خورند اگر تحت اشراف هوش معنوی درنیاییند به ابزارهای خطرناکی برای توجیه هر جنایت یا هر دستکاری اجتماعی خلاف اخلاق و خلاف بندگی خدا تبدیل می شوند، همانطور که نظریه پردازان هوش معنوی اذعان دارند، همه انواع هوش باید تحت اشراف هوش معنوی درآیند وگرنه مخرب اند نه سازنده هرچند در کوتاه مدت سبب موفقیت هایی شوند، مانند کسی که خوب شنا می کند و موانع را کنار می زند اما نمی داند که به سمت پرتگاه شنا می کند
اما نکته اینجاست که هوش معنوی در بسیاری از افراد رشد نکرده، از جمله در بسیاری از افرادی که هوش شناختی و هوش هیجانی بالایی دارند، و آنها خود را عاقلترین افراد می دانند و تصور می کنند پیامبر درونی همان توان ادراک است درحالیکه توان ادراک وقتی مفید است که پیام وحی را درک کند و سپس با استفاده از همان هوش شناختی و هوش هیجانی معنای دلخواه خود را به آن تحمیل نکند
البقره
أَفَتَطْمَعُونَ أَن يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِن بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ
ﺁﻳﺎ [ ﺷﻤﺎ ﻣﺮﺩم ﻣﺆﻣﻦ ] ﺍﻣﻴﺪ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻛﻪ [ ﺁﻥ ﺳﺨﺖ ﺩﻟﺎﻥ ] ﺑﻪ [ ﺩﻳﻦ ] ﺷﻤﺎ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ ؟ ! ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﮔﺮﻭﻫﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻠﺎم ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﻣﻰ ﺷﻨﻴﺪﻧﺪ ، ﺳﭙﺲ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ [ ﻣﻌﻨﺎ ﻭ ﻣﻔﻬﻮﻣﺶ ﺭﺍ ] ﺩﺭﻙ ﻣﻰ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، [ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺩﻧﻴﺎﻃﻠﺒﻲ ﻭ ﺍﻣﻮﺭ ﻣﺎﺩﻱ ] ﺑﻪ ﺩﻟﺨﻮﺍﻩ ﺧﻮﺩ ﺗﻐﻴﻴﺮﺵ ﻣﻰ ﺩﺍﺩﻧﺪ ، ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺩﺍﻧﺴﺘﻨﺪ [ ﺑﻪ ﻛﻠﺎم ﺧﺪﺍ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩم ﺟﻮﻳﺎﻱ ﺣﻖ ﺧﻴﺎﻧﺖ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ] .(٥٧)
به عنوان نتیجه هرکسی نمی تواند بگوید من هم از آنجا که عقل دارم پیامبر درونی مکفی از وحی داشته و خودم باید و نبایدهای زندگی را تعیین می کنم،
به توفیق الهی کتابی در مورد ماهیت هوش معنوی و تفاوت آن با سایر انواع هوش نگاشته و چند پژوهش هم در زمینه سازه های مرتبط روانشناختی و شیوه های تقویت این هوش انجام داده ایم
دکتر مرعشی
این کانال برای ارائه مباحث علمی و معرفتی ایجاد شده است
https://eitaa.com/SAmarashi