🔻گلوله ای که فقط با من کار داره!
یہ شب قبل شهادت یوسف ، توی آسایشگاه نشسته
بودیم. شهید خواب بود
از خواب بیدار شد و گفت :
بچه ها فردا توی سنگر یک
گلوله میاد که فقط با من کار
داره
ما خندیدیم و اگه دروغ
نگیم یکم شهیدو مسخره
کردیم.
اما شهید خیلی جدی گفت: فردا یک خمپاره میاد
تو سنگر و بین شما فقط من
شهید میشم!
ما با حالتی ناباورانه یکم
سربه سرش گذاشتم و گفتیم : باز تو هوایی شدی؟
⚡️ولی شهید باز جدی و محکم
گفت:
کسی اگه دوست
داره از این دنیا بره فردا
کنار من بشینه
روز فرداش همه چیز
عادی بود! ما تیر میزدیم! پژاک تیر میزد!
همه
چیز مثل همیشه بود که
💥صدای خمپاره ای که از
صبح بصورت نامنظم میزد
به نزدیکی یکی از سنگرا
خورد
ناگهان یکی داد زد !
امدادگر ! امدادگر !
برانکارد برانکارد بیارید!
تا گفتن یوسف شهید
شده! نشستیم رو زمین و ناباورانه به سرمون زدیم!
راست گفته بود وااااای
خدایا.
وقتی شهید فدائی نژاد
شهید شد بچه ها دیدن
بدنش از ناحیه چپ بشدت
آسیب دیده . سر و صورت
و گردن و بازو
آقا یوسف بعد از برخورد
ترکش های خمپاره کنار
سنگر افتاد و ازش بشدت
داشت خون می رفت
ایشون رو روی برانکارد
گذاشتن و تو همون حال
در نفس آخر ۳ بار گفت
یازهرا یازهرا یازهرا 💔🌷
🎙راوی :همرزم شهید
#شهیدیوسففدایینژاد🌷
#تکتیرانداز#شهدایصابرینسپاه
🌹شھداۍظھور ؛ @SHOHADAYEZOHOOR