فيض بران و محر ومان ليله القدر
فيض بران و محر ومان ليله القدر
بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ
وَمَا أَدْرَاكَ مَا لَيْلَةُ الْقَدْرِ
لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ ﴾
تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ
در آن [شب] فرشتگان با همراهي روح به فرمان پروردگارشان براى هر كار مورد نظرشان فرود آيند
سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ
*+ليله القدر است ، هستي را بهار
نوبهاران بارد ، از هر شاخسار
کوکب بخت بشر ، يکسر دميد
لطف ها تابان ز حّي کردگار
عرشيان ، با « روح » ، مهمان زمين
بيرق سبزش ، به کعبه ، شد نثار
صائمان را همدم و بدرود گوي
دست اندر د ست شان با افتخار
دست جمعي ، پاي بوس عشق حق
بر امام العصرِ عالم ، جان نثار
شمع و گل ، پروانه ، بلبل ، جمع و جمع
عرشيان ، بر فرشيان ، پروانه وار
آفرين ، بر بندگي ، دلدادگي
راز خوشبختي انسان ، آشکار
چند کس ، محروم امشب ، با اسف
«خمر خوار » و «خوک خوار » بد عيار
بد به حال هر که را « قطع رحم »
وان که ، « سگ باز »است ، وان « اهل قمار »
« کينه توز »، آمد چو « عاق والدين »
بي نصيب از« ليله القدر » ديار
آري ، آري : توبه ات ، مشکل گشا است
خوش به حال آن که آمد اشکبار
اي خدا ، اي برترين يار و پناه
خواسته ها ي ما بر آور ، اي نگار
يا محمد ، يا علي ، يا فاطمه
يا چهار ده ، مونس دل ها ي زار
نزد کشاف الکروب نازنين
نزد ستار العيوب مهر بار
نزد غفار الذنوب لطف کيش
يادمان آريد ، يادي : آبدار
اي خدا حّق عزيزان درت
دست گيري کن ز ما حاجت بر آر
اي شفيعي ، « يار غايب » را شفيع
آور، اندر عرصه ي پروردگار – 28 – 2 – 1399