🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼 *ابراهیم هادی و نگاه به نامحرم* همرزم شهید: رفتم پیش ابراهیم هنوز متوجه حضور من نشده بود! با تعجب دیدم: هر چند لحضه (سوزنی) را به پشت پلک چشمش می زند! گفتم، چیکار میکنی داش ابرام؟ تا متوجه من شد از جا پرید و گفت: هیچی، چیزی نیست ! گفتم: باید بگی برای چی سوزن زدی تو صورتت! مکثی کرد و خیلی آهسته گفت : *سزای چشمی که به نا محرم بیفته* *همینه...!* ابراهیم به زن نامحرم آلرژی داشت! حتی برای صحبت با "زن نامحرم بستگان" سرش را بالا نمیگرفت..! @SABKESHOHADA