#باشهدا
🌸 محاسبه ی نفس
مصطفی دو زانو نشست ، سرش را انداخت پایین، زل زد به مهرش، دانه های تسبیح را یکی یکی از لای انگشت هایش رد می کرد، گفت: ساعت یازده تا دوازده هر روز را فقط برای خدا گذاشتم، بر می گردم کارهایم را نگاه می کنم
از خودم می پرسم : کارهایی که کردم برای خدا بود یا برای دل خودم؟!
خاطره از شهید مصطفی ردانی پور
#سفیر_روشنگریeitaa.com/safir_roshangarisapp.ir/Safir_Roshangarible.ir/safir_roshangari
🇮🇷