یکی گفت : مهران مدیری نگفته بود که کنار مردمم هستم و بخاطر همینم مردم تی وی حق پخش ی فریم از من رو نداره، پس چرا از ایران در رفته؟! گفتم : ی روزی مردی می‌خواست سرش رو بتراشه و چون در ده خودشون سلمانی نبود ناچار با الاغ به ده مجاور رفت و افسار الاغ رو به درختی بست و زیر دست سلمانی نشست. مرد سلمانی موقع تراشیدن سر او، مرتب سرش را خون می‌انداخت و مرد بیچاره از شدت سوزش اشک در چشمش حلقه زده بود. در این اثنا الاغ رم و افسار خودشو رو پاره کرد و سر در بیابان گذاشت. سلمانی با سادگی پرسید: چرا الاغت رم کرد؟ مرد روستایی گفت: بیچاره الاغ من خیال کرد که شما بعد از من می‌خواهی سر اونو بتراشی . 👈حالا شده حکایت مدیری و رفقاش. البته این بار درست حدس زدن، چون این تو بمیری دیگه از اون تو بمیریها نیست. @Sdratalmontaha