🌹تازه از رُفت و روب خانه فارغ شده بودم. رفتم توی حیاط که دست و رویم را بشویم. دیدم حسین بالای درخت است و دارد توت جمع می کند. بنای داد و بیداد گذاشتم.
- تازه حیاط و جارو کردم. اگه بیای پایین حساب تو میرسم.
🌹با گردن کج گفت: «خودم دوباره حیاط رو جارو می کنم. دارم برای پیرمردهایی که توی کوچه نشستن توت جمع می کنم. اونا که نمیتونن برن بالای درخت».
از آن بالا نگاهی انداخت به من و ادامه داد: - وقتی براشون توت میبرم دعام می کنن.
"شهید حسین شرشری مقدم"
✍راوی :خواهر شهید
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab