🌹بعداز شهادتش گاهی که دلتنگی بی تابم می‌کرد، به لباس هایش پناه می‌بردم و یعقوب وار آنها را می‌بوییدم و می‌بوسیدم و گریه میکردم 🌹شبی به خوابم آمد مغموم به نظر می‌رسید. - مادر چرا اینقدر بی قراری؟ من که همیشه کنارت هستم. هر وقت مرا صدا بزنی ، جوابت میدم. 🌹گفتم من که گریه نمیکنم. سرزنش آمیز نگاهم کرد و گفت: امروز دیدمت کنار چمدان لباس‌هایم چطور گریه میکردی؟ "شهید داراب آخرتی" @Sedaye_Enghelab