🌷دیدار دوباره🌷 بعد از شهادت پسرم، یک روز بعد از نماز گفتم استراحت کنم و بعد به روضه بروم. در خواب در آشپزخانه بودم و دیدم یکی از پشت شانه‌های من را گرفت. نگاه کردم؛ فکر کردم پسرهای دیگرم هستند. دیدم حسین است. صلوات فرستادم و حسین حسین کردم. سرش را آورد جلو و گفت: «مامان! چرا خودت را اذیت می‌کنی؟ من همین جا هستم. پیش شما». بوسیدمش. گفتم: بگذار دستت را ببوسم. باز دوباره صورتش را آورد. مدام از او تشکر می‌کردم و گفتم: «دستت درد نکند پسرم. ممنونم. ما را سرفراز کردی». "شهید مدافع حرم حسین هریری" 🏴 ╭🌹 ╰┈➤ @Sedaye_Enghelab