دوباره وقت زیارت دوباره وقت سفر
دوباره نوبت آغوش و گوشههای جگر
دوباره آمده از راه روح تازهی عشق
دوباره چرخش هرچه ستاره دورِ قمر
دوباره شهر پر از خواهش و تمنا شد
ز دستهای کرَمدار و آسمانِ نظر
بگو به مرغ سحر باز ناله از سرگیر
خبر رسیده ز پروانههای در اخگر
خبر رسیده رسیده ز بحر خانطومان
سفینههای نجات و چراغ راه بشر
سفینههای نجاتی که در تلاطم شهر
میان ارّهی نجار و پُتک آهنگر
میان سوزن خیاط و چرخ نقاله
میان حجرهی بازار و مشق در دفتر
رسیدهاند که غفلت ز قلبمان برود
وَ دل برای که باید تپید جز دلبر؟
شاعر: حسین عباسی فر
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
@Sedaye_Enghelab