🔻گره گشوده‌نشدۀ جمهوری اسلامی: دوگانگی فرساینده 🖊مهدی جمشیدی ۱. در اسفند سال پنجاه‌ونه، شهید بهشتی که از جریان‌های لیبرال در قدرت رسمی، از جمله بنی‌صدر و نهضت آزادی به تنگ آمده بود، نامه‌ای به امام خمینی نوشت و وضع سیاسی را این‌گونه شرح داد: دوگانگی میان مدیران کشور، به «اختلاف دو بینش» مربوط می‌‏شود. یک بینش، معتقد و ملتزم به فقاهت و اجتهاد است که در عین پویا بودن، باید ملتزم به تعهد در برابر کتاب و سنّت باشد؛ اما بینش دیگر، در پی «برداشت‌‏های بینابین» است، که نه به‌کلّی از وحی بریده است و نه آن‏چنان که باید و شاید در برابر آن متعهد و پای‏بند است. بینش اوّل در برابر بیگانگان و هجوم به نظام، ‏به «تکیه بر توان اسلامی» و پرهیز از گرفتار شدن در دام داوری‏‌ها یا دل‏سوزی‌‏های بیگانگان، معتقد و ملتزم است؛ اما بینش دیگر، هرچند زبانش همین را می‌‏گوید، اما در عمل، لرزان و لغزان است. بینش اوّل به شیوه‌‏ای برای زندگی امّت معتقد است که در عین گشودن راه به‌سوی پیشرفت، مانع «حل‌شدن مسلمان‌‏ها در دستاوردهای شرق یا غرب» باشد و آنان را بر «فرهنگ اصیل و مستقل اسلام»، استوار دارد؛ اما بینش دیگر با حفظ نام اسلام و بخشی از ارزش‌‏های آن، جامعه را به راهی می‌‏کشاند که درها را به ‌روی ارزش‌‏های بیگانه از اسلام و بلکه ضداسلام می‌‏گشاید. بینش اوّل بر روی شرایطی در گزینش مسئولان تکیه می‌‏کند که جامعه را به‌سوی «امامت متقین» راه می‌‏برد؛ اما بینش دیگر، روی شرایطی تکیه می‌‏کند که راه را برای «نفوذ کم‌مبالات‌‏ها در سطوح مدیریّت امّت اسلامی» هموار می‌‏سازد. بسیاری از کسانی‌که در طول سال‌‏های اخیر در راه حاکم‌شدن اسلام اصیل کوشیده و رنج‌‏ها برده‌‏اند و در طول این سال‌‏ها به‌مقتضای طبیعت نظام شاهی، در همۀ سازمان‌‏ها «در اقلّیّت»‏ و «زیر فشار اکثریّت غرب‌گرا» به‌سر برده‌‏اند، هم‌اکنون در جمهوری اسلامی هم، دوباره تحت فشار همان اکثریّت قرار گرفته‌‏اند. این «اقلّیّت مؤمن» - که اگر حمایتش کنند، می‌‏رود که اکثریّت ‏شود - امروز ذلّت و خذلان مؤمنان را در جمهوری اسلامی لمس می‌‏کند؛ چنان‌که با چماق «ارتجاع» می‌‏کوبندشان و با «کارشکنی»، سد راه حرکت اسلامی آنها می‌‏شوند. اگر این دو بینش در ادارۀ امور جمهوری اسلامی ادامه یابد، نه مشکلات مردم با سرعت و قاطعیّت حل می‌شود و نه می‌توان برای آینده، طرح‌های اصیل اسلامی ریخت. نظر ما این است که رشد دارندگان بینش اوّل (اسلام فقاهتی و خط اصیل امام)، امروز به آن درجه رسیده است که نهادها به‌وسیلۀ صاحبان این نوع بینش اداره شود و ادارۀ جمهوری اسلامی بر پایۀ «یک بینش» استوار گردد. با همۀ این احوال، اگر ادارۀ جمهوری اسلامی به‌وسیلۀ صاحبان بینش دوّم را در این مقطع، اصلح می‌دانید، ما به همان کارهای طلبگی خویش بپردازیم و بیش از این، شاهد تلف‌شدن نیروها در جریان این «دوگانگی فرساینده» نباشیم. ۲. باور و برداشت من این است که بیش‌وکم، در بر همان پاشنه می‌گردد و جمهوری اسلامی، همچنان گرفتار «دوگانگی فرساینده» در عرصۀ قدرت سیاسی است و حاکمیّت در طول دهه‌های گذشته، میان همان «دو بینش متضاد»، دست‌به‌دست شده است؛ هرچند باید گفت جریان تجدّدی، بسیار بیشتر قدرت را در اختیار داشته است. ما همچنان در تلۀ همان «پرسش‌های آغازین» و «مسأله‌های مقدّماتی»‌ای گرفتاریم که شهید بهشتی در سال پنجاه‌ونه مطرح کرد؛ آن هم در بالاترین سطوح سیاسی و حاکمیّتی. حتی انتخابات نیز به دستاویزی برای یارگیری اجتماعیِ نیروهای تجدّدی بر اساس بینش دوّم تبدیل شده و اینان توانسته‌اند بخش‌هایی از جامعه را به چنگ آورند و آنها را به ابزار چانه‌زنی و فشار سیاسی تبدیل کنند. ما در مرداب تکرار و بازتولید مستمرِ «تضادهای بنیادین» و «اصطکاک‌های ابتداییِ» انقلاب افتاده‌ایم و هر دهه، دست‌وپا می‌زنیم و ناله سر می‌دهیم، اما گرهی گشوده نمی‌شود و دوباره و چندباره، نیروهای تجدّدی به قدرت راه می‌یابند و دوگانگی فرساینده می‌آفرینند. گذشتِ بیش از چهار دهه، زمان کمی برای گذار از این چرخش‌های مخرّب و تلاطم‎‌های متوقف‌کننده نبوده است و باید تأمّل کرد که چرا به جای حرکت سیاسیِ تثبیتی و تکاملی، هنوز هم درگیر نوسان‌ها و رفت‌وبرگشت‌ها در لایۀ ساختارِ بینشی هستیم. تاکنون این «چرخۀ باطل» ادامه یافته و ازاین‌جهت، شاهد تراکم و انباشت دشواری‌ها هستیم. به تعبیر رهبر انقلاب، ما دچار «بیماری‌های مزمن» شده‌ایم و سخت، محتاج «تحوّل» – به معنی دگرگونی‌های عمیق و اساسی – هستیم؛ اما چرخش‌ها و تذبذ‌ب‌ها و تلاطم‌های سیاسی در لایۀ قدرت رسمی، امکان‌ها را اقلّی و موقتی کرده است. حتی باید گفت اینک، برخی از بدیهیّات و بیّنات انقلاب نیز به چالش کشیده می‌شوند و تردیدافکنی، به ستون‌فقرات تفکّر انقلابی راه یافته است. https://eitaa.com/mahdi_jamshidi60 @Tahlill