╔══════☀️ೋღ🌺
📖
#دفتر_خاطرات_فضه_۱۹
📌
یک سینی انار
جان من فدای کسانی باد که خداوند نمیخواهد حتی یک لحظه ناراحتی آنها را ببیند مولا و بانویم را میگویم.
آری آن روز حضرت زهرا علیها السلام در بستر بیماری بود و امير المؤمنين عليه السلام نزد او آمد و فرمود : آیا چیزی میل داری تا برایت بیاورم؟
حضرت از اظهار چیزی امتناع کرد اما اميرالمؤمنين عليه السلام اصرار کرد و بانویم فرمود : پدرم سفارش کرده هرگز از همسرت چیزی درخواست نکن؛ که شاید مهیا کردن آن برایش امکان نداشته باشد و شرمنده تو گردد.
حضرت فرمود: «فاطمه تو را به حق خویش سوگند میدهم که هر چه میل داری بگو تا برایت فراهم کنم».
عرض کرد:
اکنون که قسم دادی ، اگر اناری برایم بیاوری خوب است.
امیرالمؤمنين عليه السلام در مقابل چشمان حیرت زده من از خانه بیرون رفت تا انار بیاورد ، زیرا مطمئن بودم در این وقت سال هرگز در مدینه انار پیدا نمیشود دقایقی از رفتن مولایم نگذشته بود که صدای در را شنیدم.
در را که باز کردم مردی یک سینی پر از انار آورده بود و میگفت: «این انارها را علی برای فاطمه فرستاده است».
بانویم از بستر خویش برخاست و سینی را مقابل او گذاشتم و حضرت مشغول میل کردن آنها شد.
بسیار خوشحال بودم که آقایم توانسته فوراً سینی پر از انار را برای حضرت زهرا عليها السلام مهیا کند.
ساعتی گذشت و امیرالمؤمنین عليه السلام وارد خانه شد و از اینکه میدید همسرش انار میل میکند ، بسیار شادمان شد.
با سرور حضرت ما نیز خوشحال شدیم و فهمیدیم امیرالمؤمنین عليه السلام در بازار اناری نیافته بود و گفته بودند تنها کسی که انار دارد شمعون یهودی است که چند روز پیش تعدادی انار از طائف به مدینه آورده است.
حضرت به خانه او رفته بود و شمعون گفته بود: «همه را فروخته ام و چیزی باقی نمانده است ».
حضرت که با علم غیب میدانست یک انار باقی مانده به او فرموده بود شاید یک انار باقی مانده باشد و تو خبر نداشته باشی!
شمعون نخست انکار کرده بود اما همسرش خبر داده بود که اناری برای خود پنهان کرده است . حضرت در مقابل آن انار چهار درهم داده بود و در مقابل سخن شمعون که فقط نیم درهم میخواست ، فرموده بود:
این زن انار را برای خود ذخیره کرده بود تا هنگام نایابی بفروشد و منفعت بیشتری ببرد.
اکنون سه درهم و نیم را به او بده . هنگامی که امیرالمؤمنین علیه السلام خوشحال از پیدا کردن یک انار به خانه باز میگشت ، صدای ناله مردی را از خرابه ای شنیده بود. هنگام دلجویی از او که به امید کمک حضرت ، آمده بود پرسیده بود : چه چیزی میل داری؟
پاسخ داده بود : انار میخواهم ، حضرت فرموده بود: من یک انار برای بیمار عزیزم یافته ام ، اما تو را ناامید نمیکنم و نصف آن را به تو میدهم سپس نصف آن را دانه دانه با دست خود به آن مرد داده بود.
با تمام شدن نصف انار ، مرد باقیمانده آن را درخواست کرده بود و حضرت که میدانست این شخص غریب است و امیدی جز او ندارد نصف دیگر انار را هم به او داده بود.
سپس اميرالمؤمنين عليه السلام به سوی خانه بازگشته بود بدون آنکه اناری در دست داشته باشد و خود را در مقابل همسرش شرمنده احساس میکرد.
لذا هنگامی که سینی پر از انار را مقابل حضرت زهرا علیها السلام دیده بود از لطف الهی بسیار خوشحال شده بود.
آری ، پروردگارم به خاطر احسان و لطف امیرالمؤمنين عليه السلام به مرد غریب ، که تنها انار پیدا شده را به او داده بود ، ظرفی پر از انار بهشتی برای همسرش فرستاده بود.
📚
کتاب دفتر خاطرات فضه کنیز حضرت زهرا علیها السلام | محمدرضا انصاری
💎
@Servat_iiiman🏴
🌺ღೋ☀️══════╝