تو این سفر داشتیم میرفتیم سامرا و کاظمین که با یه عزیزی برخوردیم که مثل حسین دارابی 😜 ویژگی های خاصی داشت. مثل حسین که چشم برزخی داشت این بنده خدا هم ادعای رزق برزخی داشت😳 میگفت هرچی از خدا برای خوردن میخوام همون سریع میرسه...😊 چرا اینو گفت!؟ چون اول سفر گفت کاش یه نوشابه تگری بود میخوردیم خنک شیم همون موقع یه بنده خدا وارد جمع شد با ۲۰ اسپرایت خنک😉 گذشت رسیدیم سامرا گفت ناهار دلم مرغ میخواد. میدونید که هرروز مضیف حرم کل زائرها رو ناهار میده.😋 بعد نماز ایستادیم تو صف مضیف و تند تند پیش می رفتیم.یهو این رفیقمون رفت داخل درست سه نفر قبل ما سالن پر شد و در رو بستن و ما موندیم بیرون.😏 غذا رو آوردن بیرون توزیع کردن . قیمه نجفی بود. داشتیم به حرف این بنده خدا می‌خندیدیم که بیچاره مرغ خواسته بود قیمه نصیبش شد که یهو چندتا زایر از داخل مضیف مرغ به دست اومد 😢 داغون شدیم ها. اصلا یه وضعی . چند دقیقه بعد این رفیقمون بنده خدا پکر اومد و گفت انگار اینجا درست آنتن نمیده و آرزوم نصفه آپلود شده، من مرغ میخواستم تا نفر قبلیم مرغ میدادن به من رسید تموم شد فقط چلو رو با آب مرغ دادند😂😂😂😂 قرار شد از این یه بعد تیم ملی بازی داشت بهش قول بدیم اگه ببریم غذای مورد علاقه اشو دعوتش کنیم شاید تأثیر حسین رو خنثی کنه👍👍 عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046