روایت یک روز (قسمت دوم)
#روایتی_از_حواشی_سفر_هیئت_دولت_به_شهرکرد
یک مهمان ناخوانده
بچه ها کمی ناراحت بودند و دلگیر اما حضور ناگهانی یک مهمان ناخوانده حال و هوای بچه ها را به کلی تغییر داد.
سید احمد عبودتیان دستیار ویژه رئیس جمهور سرزده و بدون قرار قبلی یک دفعه وارد دفتر شد. بدون تشریفات معمول و تیم و دوربین و ...
خودش بود به همراه آقا جمال و شیخ عابدین و آقا پوریا که از رفقای شهرکرد بودند...
سید را هم خیلی سال بود میشناختم . از زمان تشکیل بنیاد خاتم و جبهه فرهنگی حوالی سال ۹۰-۹۱.
با همان روحیه جهادی اش مثل حاج حسین یکتا یک یک بچه ها را تفقدی کرد و گفتگویی و به قول حاج حسین مشتی زد پشت بچه ها...
خودش به تنهایی برای بازگرداندن حال و هوای بچه ها کفایت می کرد ولی وقتی فهمید همکاران از تغییر برنامه جناب وزیر دلخورند گوشی را برداشت و چند تلفن زد و پیگیر وزیر شد. نامه های بچه ها را هم گرفت و پاراف کرد و ارجاعات لازم داد. بعد یک گفتگوی حال خوب کن و بعضا تخصصی و گاهی چالشی کلی تشکر و قدردانی کرد از عظمت کار بچه های مجموعه و با کلی قول و راهکار و تعریف برنامه مشترک خداحافظی کرد و رفت.
خیلی از رفتن سید نمیگذشت که بچهها را جمع کردم و توضیح بدهم که در برنامه های اینچنین و سفرهای مسئولین چنین مسأله هایی پیش می آید و ... که گوشی را دادند دستم...
مرادیان بود و پیگیر نتیجه بازدید وزیر...
گفتم که رفقای استان اعلام کردند برنامه وزیر تغییر کرده و سمت ما نمی آید. پرسید خود وزیر گفته یا دیگران!؟ گفتم اطلاع ندارم. بلافاصله قطع کرد و چند ثانیه بعد زنگ زد.
- تا چند دقیقه دیگه زمان دقیق حضور وزیر را اطلاع می دهند. برنامه بازدید قطعی است...
#ادامه_دارد 👈👈
کانال
#سید_سراج_الدین_جزائری
عضو شوید👇
https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046