امام مثل بقیه نبود. با همه فرق میکرد.
امام مثل هوا بود. همه آن را تجربه میکردند. به نحو مطبوعی، عمیقاً آن را در ریهها فرو میبردند. اما هیچ وقت لازم نبود راجع به آن فکر کنند. هوا ماندنی است.
امام دریا بود. ماهی حتی اگر نهنگ هم باشد، درکی از خارج آب ندارد. امام مثل آب بود. ماهیها به جز آب چه میدانند؟ تمام زندگیشان آب است. وقتی ماهی از آب جدا شود، روی زمین بیفتد، تازه زمینی که آرامتر از دریاست، شروع میکند به تکان خوردن. ماهی دست و پا ندارد! وگرنه میشد نوشت که به نحو ناجوری دست و پا میزند. تنش را به زمین میکوبد. گاهی به اندازه طول بدنش از زمین بالاتر میرود و دوباره به زمین میخورد. ستون مهرههایش را خم و راست میکند. مثل فنر از جا میپرد. با سر و دمش به زمین ضربه میزند. به هوا بلند میشود. با شکم روی زمین میافتد و دوباره همین کار را تکرار میکند.
اگر حلال گوشت باشد و فلس داشته باشد، در طی این بالا و پایین پریدنها مقداری از فلسهایش از پوست جدا میشود و روی زمین میماند، البته بعضی ماهیگیرها اشتباه میکنند و روی شکم ماهی سنگ میگذارند تا بالا و پایین نپرد! علم میگوید ماهی به خاطر دور شدن از آب، به دلایل طبیعی، میمیرد. اما هر کس یک بار بالا و پایین پریدن ماهی را دیده باشد، تصدیق میکند که ماهی از بیآبی به دلیل طبیعی نمیمیرد. ماهی به خاطر آب خودش را میکشد! خشم، عجز، تنهایی، خفهقان ... اینها لغاتی علمی نیستند.
کانال
#سید_سراج_الدین_جزائری 👇
https://eitaa.com/joinchat/2574778599C7565824046