شعبان جعفری در خاطراتش، ضمن شرح چگونگی تشکیل «آرتش رهاییبخش ایران» (آرا)، اولین گروه مسلح سلطنتطلبان برای براندازی جمهوری اسلامی ایران که فرماندهی آن با ارتشبد سابق بهرام آریانا و مقر آن در ترکیه بود، از سفر خود به اسرائیل میگوید. او از سوی آریانا مأمور میشود سه نامه برای اسحاق رابین، ژنرال غوزی نارکیس، رئیس بخش مهاجرت آژانس یهود، و ابراهیم قرین راد (میزراحی)، تاجر متنفذ یهودی که پس از انقلاب ساکن اسرائیل شد، ببرد. شعبان جعفری خانه ابراهیم میزراحی در اسرائیل را «عین کاخ سفید» توصیف کرده است. (هما سرشار، شعبان جعفری، تهران: نشر البرز، ۱۳۸۱، ص ۴۲۹)
ارتباطات محمودرضا خاوری با خانواده میزراحی میتواند راز جنجال اختلاس عظیم او و ربط آن را با کانونی آشکار کند که از آن با عنوان «مافیای اسرائیل» یاد میشود؛ همان کانونی که در «رسوایی ایران- کنترا» گوشههایی از عملیات پنهان آن در ارتباط با ایران کشف شد و نام برخی از چهرههای آن، بویژه یعقوب نیمرودی و منوچهر قربانیفر، در گزارشهای دولت و کنگره آمریکا و به تبع آن در رسانههای غرب و ایران افشاء شد.
«مافیای اسرائیل» عنوانی شناخته شده است حتی برای یهودیان اسرائیل. سالها پیش شمار زیادی از روزنامهنگاران یهودی اسرائیل با انتشار بیانیهای اوفر نیمرودی، پسر یعقوب نیمرودی و مدیر خبرگزاری و روزنامه معاریو، را «گانگستر» و «ننگ جامعه روزنامهنگاری اسرائیل» خواندند.
تأمل در حدود ۳۰ هزار صفحه (۳۶ جلد) اسناد منتشرشده گزارش سنای آمریکا (۱۹۸۷- ۱۹۸۸) درباره «رسوایی ایران- کنترا» ثابت میکند که یعقوب نیمرودی و منوچهر قربانیفر، و شبکه قدرتمندی که در پس فعلوانفعالات غیرقانونی و «تجارت مرگ» در پرونده فوق بودند، کانونی مافیایی و فرادولتی هستند که از ارتباطات عمیق در دستگاههای دولتی اسرائیل و ایالات متحده آمریکا و بریتانیا و نیز از حضور و نفوذ قابل توجه و به شدت استتار شده در ایران برخوردارند.
بازنگری در ماجرای محمودرضا خاوری، و سایر جنجالهای بزرگ مشابه در ایران، از منظر فوق میتواند ابعادی شگفت از تکاپوی شبکههای «تبهکاری سازمانیافته» و پیوندهای خارجی آن را بشناساند. حیات جمهوری اسلامی ایران در گرو این شناخت است.