🌼تازه از جبهه برگشته بود ولی انگار خستگی براش معنی نداشت، رسیده و نرسیده رفت سراغ لباس‌ها و شروع کرد به شستن. فردا صبح هم ظرف ها را شست. 🍃مادرم که از کارش ناراحت شده بود خواهش کرد که این کارها رو نکنه، ولی یونس گوشش بدهکار نبود و می‌گفت:«خاله جون این کارها وظیفه‌ی منه، من که هیچ وقت خونه نیستم، لااقل این چند روزی که هستم باید به خانمم کمک کنم.» 🕊 شادی روح مطهرشان صلوات🌹 @ShahadatNameOshagh