شعر می گفتم که راحتر فراموشت کنم
❣
عشقت اما در غزل هایم خدایی می کند❣
💐💐💐💐
5⃣ ... دوره امداد و نجات جادهای را نیز دیده بود و همیشه در صندوق عقب ماشین اش جعبه امداد و نجات جادهای همراه داشت.
اهل شعر و ادبیات هم بود. حالا ما متوجه شدهایم دفتری داشته که اشعار و نوشتههایش را در آن مینوشته. اهل کتمان بود و نمیخواست مطرح شود. توی هیئت اگر خانوادهاش هم حضور داشتند، اجازه نمیداد متوجه حالات و عزاداری او شوند. خانوادهاش خیلی چیزها را بعدها در مورد او متوجه شدهاند.
میگفتند خیلی از پدر و مادرها که ما اصلا آنها را نمیشناسیم حالا میگویند پسر ما داشت از دست میرفت، محمدحسن آمد با او رفیق شد و او را اهل مسجد و هیأت کرد.
متشرّع بود. از چند سال قبل از تکلیف شدن روزهاش را کامل میگرفت. نسبت به وجوهات مذهبی حساس بود. سال خمسی داشت و سر سال، خمسش را رد میکرد. اگر کسی غیبت میکرد به او متذکر میشد. اهل تفکر بود و از تفکر چیزها آموخت و از آن لذت میبرد. با ادب بود. به شوخی هم حرف هزل و بیهوده و زشت نمیزد. به دوستانش خیلی وفادار بود. هر وقت از سوریه میآمد حتما با دوستانش یک برنامه تفریحی کوهنوردی میگذاشت. قناعت پیشه بود. اهل بریز و بپاش نبود و در شرایط سخت میتوانست زندگی کند. دروغ از او شنیده نمیشد. شب را خیلی دوست داشت. اگر میخواست به مسافرت برود شب را برای حرکت انتخاب میکرد. اهل زیارت بود. بیش از بیست بار به زیارت امام رضا علیه السلام رفته بود. و چندین بار کربلا رفته بود. گاهی خانواده را هم به زیارت مشهد و قم و جمکران و شاه عبدالعظیم و... میبرد. خیلی عاشق امام حسین علیهالسلام و حضرت زهرا سلام اللهعلیها بود. عاشق مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی بود و هر موقع ایشان سخنرانی میکردند فرمایشاتشان را پیگیری میکرد.
بسیار مهربان شوخ طبع و باصفا بود. هرکس با او معاشرت میکرد، از بودن با او لذت میبرد. در عین تدین اصلا مقدس مآب نبود. به ظاهرش میرسید و تیپ امروزی داشت. به همه احترام میگذاشت و برای خدمت به همه آماده بود.
💐💐💐💐
ﻣﻦ ﻃﺒﯿﺒﺎ! ﺯ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺧﻮﯾﺶ ﺧﺒﺮﺩﺍﺭﺗﺮﻡ
ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﺳﻮﺯ ﻓﺮﺍﻗﺴﺖ ﻭ ﺗﻮ ﮔﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﺐ ﺍﺳﺖ
-------*l 🍃🌺🍃l*-------
#اولین_شهید_مدافع_حرم_جامعه_پزشکی_ایران
@ShahidMohammadHasanGhasemi