🔸 کتاب مرتضی و مصطفی 🔸
خاطرات خودگفته شهيد مرتضى عطايى (ابوعلى)
🔰قسمت دوازدهم، ادامه فصل هشتم «عمليات تدمر»
بىسيم زدم به سيدابراهيم و گفتم: «سيد! يه تدبيرى، يه حركتى بزن ما از اين وضعيت در بيايم.» گفت: «با ماشين محمول بيا.» گفتم: «ماشين محمول خورد. ديگه غيرقابل استفاده شد.» كمى ساكت شد و گفت: «ابوعلى! فشنگ رسام دارى؟» گفتم: «تا دلت بخواد.» ...
⏰زمان: ٢٣:٥١ دقيقه
@ShahidMostafaSadrzadeh