🌷شهید نظرزاده 🌷
#خاطرات_شهدا📝 #ترکشي به سينه اش نشسته بود برده بودنش برای اخرين عمل #جراحي،قبل از عمل بلند شد که بر
احمد سن و سالی نداشت. مجله ای چاپ شده بود با عکسهای #مبتذل. #پول_توجيبى هايش را جمع مى كرد و می رفت سراغ کیوسکهای روزنامه فروشی📚 هر بار ۲۰ تا مجله از چند روزنامه فروش مى خريد وقتى مى آورد در دست هايش جا نمى شد. همه مجله ها را توی باغچه مى انداخت نفت مى ريخت و همه را #آتش مى زد.🔥 مادر می گفت چرا اين كار را مى كنى؟ مى گفت:اين عكس ها ذهن جوانان را خراب مى كند. ⭕️ بزرگ که شد وارد ارتش شاهنشاهی شد و شد خلبان. خلبانی که آرام و قرار نداشتن و #نماز و قرائت #قرآنش به راه بود. برای همین معلمی شد برای خلبانانی همچون #شهیدشیرودی. یاد گرفته بود که یاری کردن دین خدا، شاخ و دم ندارد. یاری دین خدا یعنی هر کاری که از دستت بر میآید انجام بدهی. یک روز با آتش زدن مجله های مبتذلی که با پول تو جیبی هایش می خرید و روز دیگر با به آتش کشیدن #تانکهای #بعثی هایی که می خواستند اسلام را در ایران نابود کنند. خدا هم او را در آغوشش کشید. 📃فــرازی از #وصیتنامه 💢بی تفـاوتی را از خـود دور ڪنید، در مقـابـل حـرف های منحــرف بی تفـاوت نباشید. 💢مـردم ڪوفه نشـوید و امـام را تنهـا نگذارید. 👈فـرامـوش نڪنید ڪه شهیـدان نظاره گـر ڪارهـای شمـایند. 🌷خوشا زبانی که شهدا را یاد کند با ذکر یک #صلوات🌷 #شهید_احمد_کشوری 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh