4⃣6⃣8⃣
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰بعد از ماموریت اولش که از
#سوریه برگشت. صبح خداحافظی کرد👋 و رفت محل کارش.
#شب🌙 قرار بود بریم منزل🏡 پدرشون. دیدم دیر کرد، قرار بود عصر زود بیاد خونه؛ گفتم نماز مغربمو📿 میخونمو تماس میگیرم☎️ باهاش.
🔰بعد از نمازم
#خودش زنگ زد. گفتم
#ابوالفضلم کجایی⁉️ زود بیا دیگه، داره دیر میشه. گفت: حدس بزن کجام؟! گفتم حتما تو راهی، گفت نه❌ روبه روی حرم
#حضرت_معصومه_س🕌 ایستادم، خیلی جات خالیه.
🔰کلی
#ناراحت شدم😔 گفتم چرا تنهایی👤 رفتی، پس من چی⁉️ گفت: ماموریتی داشتیم نزدیک قم، گفتم بیام یه
#سلامی بدیم خدمت خانم حضرت معصومه و برگردم😊
🔰گفت میام برات توضیح میدم
با ناراحتی😔 که چرا منو نبرده، گوشیو گذاشتم☎️ شب که اومد خونه
#اولین سوالم این بود که چرا یه دفعه ای رفتی و
#بی_خبر. سرشو زیر انداخت که
#اشکاشو نبینم😭
🔰گفت: آخه خیلی دلمـ❤️ برا حرم
#حضرت_زینب تنگ شده بود، یک ماهه ازش دور شدم😭 رفتم پیش بی بی و گفتم سلام
#نوکرتونو خدمت عمه جانتون زینب برسونید و بگید سخت
#چشم_براهم...
🔰هیچ وقت حال اون شبش یادم نمیره🚫 فدای حضرت معصومه که چقدر زود پیغام نوکر رو به
#حضرت_زینب رسوندند📩 درست ماه بعد نام
#ابوالفضل_شیروانیان جزو لیست شهدای مدافع حرم📜 عقیله ی بنی هاشم ثبت شد✅
راوی: همسر شهید
#شهید_ابوالفضل_شیروانیان
#سالـروز_شهادت🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh