یکی از جانبازان شیمیایی تعریف میکرد :
وقتی از #جبهه برا مرخصی برگشتم، راننده آژانس از من کرایه دو برابر گرفت چون لباسهام #خاکی بود و پول #کارواش رو هم ازم گرفت.
یک روز هم داخل تاکسی تو اتوبان بخاطر بیماری #شیمیایی
حالت تهوع داشتم راننده نگه داشت تا کنار اتوبان #استفراغ کنم و وقتی برگشتم راننده حرکت کرد و گفت ماشینم کثیف نشه
#موندم کنار اتوبان
وقتی برا درمان رفتم "ایتالیا" تو بیمارستان شهر رم #بستری بودم فامیلیِ پرستار، #مالدینی بود، اولش فکر کردم تشابه اسمی هست
ولی بعد که پرسیدم فهمیدم
واقعا خواهر "پائولو مالدینی" #فوتبالیست اسطوره ای ایتالیاست
ازش خواستم که یه #عکس یادگاری از برادرش بهم بده و اون قول داد که فردا صبح میده
ولی صبح که از خواب بیدار شدم دیدم #پائولو مالدینی با یه دسته #گل دو ساعتی میشد بالا سرم نشسته و بیدارم نکرده بود تا خودم بیدار شم
شب خواهرش بهش زنگ زده بود و گفته بود که یک #جانباز_ایرانی عکس یادگاری از تو میخواد و اون مسیر 600 کیلومتری میلان تا رم رو #شبانه اومده بود
تا یه عکس یادگاری واقعی با یه جانباز کشور بیگانه بندازه و از اون #تجلیل کنه
#انسانم_آرزوست😔
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh