🌷
#داستان_یک_تفحص ☜ (13)
🔻از کتاب شهید گمنام
💠
#روز_مباهله
🌷«روزهای آخر سال 79 و سال
#امام_علی (ع) بود. در منطقه عملیاتی
#رمضان مشغول جستجو بودیم. اما مدتی بود که شهدا خود را نشان نمیدادند.
🌷صبح با بچهها مشغول خواندن
#زیارت_عاشورا برای شهدا شدیم. به یاد
#امیرالمومنین (ع) و به یاد مدینه مشغول خواندن
#روضه شدم. بعد از پایان روضه بهسوی منطقه حرکت کردیم.
🌷قبل از رفتن به تقویم و مناسبت آن روز نگاه کردم، روز
#مباهله بود. روز
#پنج_تن آل عبا. روزی که حضرت علی (ع) انگشترش را به سائل داد.
🌷خوشحال بودم. گفتم ما لشگر علی ابن ابی طالب (ع) هستیم. حتما امروز از دست آقا
#عیدی میگیریم. اولین شهیدی که پیدا شد نامش
#عشقعلی🌹 بود.
🌷دومین شهید نام تمامی شهدای گروهان خودشان در جیبش بود. به همراه
#حرز امام جواد (ع) که بعد از هجده سال سالم سالم بود!
🌷تا عصر
#چهار شهید پیدا شد. بچهها می خواستند کار را جمع کنند. گفتم: ادامه دهید. حتما یک شهید دیگر پیدا میشود. قرار بود ساعت چهار برگردیم.
#پنج دقیقه قبل از برگشت شهید دیگری پیدا شد.
🌷تمام خاک را غربال کردیم. اما این شهید آخر
#گمنام بود. هرچه بچهها گشتند اثری از پلاک او نبود. به رفقا گفتم: بیایید تا برویم. بچهها با تعجب به من نگاه میکردند. یکی گفت: خواب دیده بودی؟ گفتم: نه! امروز روز
#پنج_تن بود. ما هم
#پنج شهید پیدا کردیم. بعد ادامه دادم: هرچه بگردید از این شهید آخر نشانهای نخواهید یافت. چرا که امروز روز آل عبا است. و
#یکی از پنج تن هنوز هم
#گمنام است.»
#عنایت_امیر_المومنین(ع)
شادی روح شهدا
#صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh