🌷شهید نظرزاده 🌷
🍃🌸🍃🌸🍃 🔹گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شدم. چشمم به #رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حا
💠چند روز؛ هیچ چیز 🔰چند روز مانده بود تا عملیات بدر. از همه جلوتر بودیم. هیچ کس جلوتر از ما نبود، جز عراقی ها. توی سنگرکمین، پشت پدافند تک لول، نشسته بودم و دیده بانی می کردم. 🔰دیدم یک قایق به طرفم می آید. نشانه گرفتم و خواستم بزنم. جلوتر آمد، دیدم آقا مهدی است. نمی دانم چه شد، زدم زیر گریه. از قایق که پیاده شد، دیدم هیچ چیزی همراهش نیست؛ نه اسلحه ای، نه غذایی، نه قمقمه ای، فقط یک دوربین داشت و یک خودکار. 🔰از شناسایی می آمد. پرسیدم: «چند روز جلو بودی؟» گفت: «گمونم چهار - پنج روز» 🌷 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh