🌷از برکت رفاقت با محسن رفتنم به گلزار شهدا شروع شد.
وقت و بی وقت می رفتیم حتی نصفه شب.
🌷مادر زنم نگران میشد، میگفت: میری قبرستون جنّی میشی.
🌷اگه تفریح هم میرفت پارک نزدیک گلزار شهدا رو انتخاب می کرد که توی راه سری هم به شهدا بزنه.
📚برشی از کتاب سربلند
#شهید_محسن_حججی🌷
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh