💠ﺍﻟﺴَّﻠﺎﻡُ ﻋَﻠَﻴْﻚِ ﻳَﺎ ﻓَﺎﻃِﻤَﺔُ اَلْزَهرا💠
💫شهید گمنام
💫قسمت 7⃣1⃣
💫شهید علی اصغر ارسنجانی
🌹✨در کربلای هشت در کنار کانال ماهی در شلمچه مستقر بودیم. منطقه نسبتا آرام بود.چند نفری از دوستان صمیمی ما و از بچه های گردان شهید شده بودند. اصغر حال و روز عجیبی داشت. حرفهای عجیبی می زد.انگار فهمیده بود زمان سفر رسیده. یکدفعه دیدم اصغر پلاک خودش را از گردنش خارج کرد و انداخت داخل آب!
🌹✨با تعجبم گفتم داش اصغر چکار کردی!؟کمی مکث کرد و گفت بگذار از ما چیزی نمونه!دوست ندارم وقتی خبر ما تو محله پخش می شه همه بگن سردار... فرمانده... دوست دارم اگه پیکرم هم پیدا شد کسی نشناسه!
🌹✨ساعتی بعد پاتک سنگین عراق شروع شد. تا آنجا که می شد مقاومت کردیم.خیلی ناراحت اصغر بودم. یاد آخرین صحبتهای او با مادرش افتادم. می گفت: مادر من دوست دارم به عشق حضرت زهرا (سلام الله علیها) فانی فی الله شوم.
🌹✨اصغر با یک تیربار عراقی ها را معطل کرده بود تا نیروهای گردانش به عقب بروند. بعد هم تنها و غریب به سوی خدا رفت.جسم خاکی او بر خاک شلمچه افتاد.دیگر از اصغر خبری نشد.تا بعد از شهادت اصغر هیچکس در محله آنها حتی خانواده اش نمی دانستند او سالها فرمانده بوده.
📚برشی از کتاب شهید گمنام
📖 انتشارات شهید ابراهیم هادی
شادی روح شهدا
#صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh