💠دیگر صدایش نیامد...
🔰نیروهای خودی متوجه تحرکات دشمن شده بودند. محسن هم برای دیده بانی جلو رفته بود. پشت بی سیم گفت: دارند دورمان میزنند. شروع کنید دور منطقه ای که ما هستیم را بزنید.
🔰توپخانه خودی دور تا دور تپه را میزد. مسئول آتشبار نگران نیروهای خودی بود و از محسن میخواست حواسش را بیشتر جمع کند. محسن در جواب پشت بی سیم گفت: دوربینم را زدند، جایم بد است.
🔰قرار شد جایش را عوض کند تا بتوانند اجرای آتش کنند. کنار خاکریز بود که با اصابت ترکش از ناحیه پا مجروح شد. در آن شرایط که خیلی ها دنبال جان پناه میگردند محسن باز به دنبال انجام وظیفه بود. تانکهای زرهی خودی هم به منطقه رسیده بودند و میخواستند تک دشمن را جواب دهند.
🔰محسن که دوربینش را زده بودند، کنار یکی از تانک ها جلو میرفت تا دیدبانی کند. مسئول آتشبار، بی سیم زد. محسن جواب داد: من کنار تانک هستم. دارند ما را می زنند. داشت گرای محل خودش را میداد که در این حین، تیربارِ رویِ تانکی که محسن کنار آن قرار داشت، مورد اصابت قرار گرفت. محسن تو بی سیم گفت: دارند ما را میزنند... زدنمون... یا حسین...
و دیگر صدای محسن شنیده نشد.
#شهید_محسن_حیدری
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh