🍃🌹 سلام بر ابراهیم 🌹🍃
🍃 ادامهی قسمت ششم 🍃
💠بعد هم گفت: من کشتی نمیگيرم! همه با تعجب پرسيديم: چرا !؟
كمی مكث كرد و به آرامی گفت: دوســتی و رفاقت ما خيلی بيشتر از اين حرفها و كارها ارزش داره! بعد هم دست حاجحسن را بوسيد و با يک صلوات، پايان کشتیها را اعلام کرد.
شــايد در آن روز برنده و بازنده نداشتيم. اما برندهی واقعی فقط ابراهيم بود.
وقتی هم میخواستيم لباس بپوشيم و برويم، حاجحسن همهی ما را صدا کرد و گفت: فهميديد چرا گفتم ابراهيم پهلوانه!؟
ما همه ساکت بوديم، حاجحسن ادامه داد: ببينيد بچهها، پهلوانی يعنی همين کاری که امروز ديديد.
ابراهيم امروز با نفسِ خودش کشتی گرفت و پيروز شد. ابراهيم به خاطر خدا با اونها کشتی نگرفت و با اين کار، جلوی کينه و دعوا را گرفت.
بچه ها پهلوانی يعنی همين کاری که امروز ديديد.
٭٭٭
📿داستان پهلوانیهای ابراهيم ادامه داشت تا ماجراهای پيروزی انقلاب پيش آمد. بعد از آن، اکثر بچهها درگير مســائل انقلاب شدند و حضورشان در ورزش باستانی خيلی کمتر شد.
تا اينکه ابراهيم پيشــنهاد داد که صبحها در زورخانه نماز جماعت صبح را بخوانيم و بعد ورزش کنيم و همه قبول کردند.
بعد از آن هر روز صبح برای اذان در زورخانه جمع میشديم. نماز صبح را به جماعت میخوانديم و ورزش را شروع میکرديم. بعد هم صبحانهی مختصری و بعد به سر کارهايمان میرفتيم.
ابراهيم خيلی از اين قضيه خوشــحال بود. چــرا که از طرفی ورزش بچهها تعطيل نشده بود و از طرفی بچهها نماز صبح را به جماعت میخواندند.
🍃هميشــه هم حديث پيامبر گرامی اســلام را میخواند: "اگر نماز صبح را به جماعت بخوانم در نظرم از عبادت و شب زندهداری تا صبح محبوبتر است".
با شروع جنگ تحميلی، فعاليت زورخانه بسيار کم شد. اکثر بچهها در جبهه حضور داشتند.
ابراهيم هم کمتر به تهران میآمد. يکبار هم که آمده بود، وســایل ورزش باســتانی خــودش را برد و در همان مناطق جنگی بســاط ورزش باســتانی را راهاندازی کرد.
زورخانهی حاجحســن تــوکل، در تربيت پهلوانهای واقعــی زبانزد بود. از بچههای آنجا به جز ابراهيم، جوانهای بســياری بودند که در پيشگاه خداوند پهلوانیشان اثبات شده بود! آنها با خون خودشان ايمانشان را حفظ کردند و پهلوانهای واقعی همينها هستند. دوران زيبا و معنوی زورخانهی حاجحسن در همان سالهای اول دفاع مقدس، با شهادت شهيد حسن شهابی (مرشــد زورخانه)، شهيد اصغر رنجبران (فرمانده تيپ عمار) و شــهيدان ســيدصالحی، محمد شــاهرودی، علی زاهدی، ســيدمحمد سبحانی، سيدجواد مجدپور، رضاپند، حمدالله مرادی، رضا هوريار، مجيد فريدوند، قاســم كاظمی و ابراهيم و چندين شهيد ديگر و
همچنين جانبازی حاجعلی نصرالله، مصطفی هرندی و علی مقدم و همچنين درگذشت حاجحسن توکل به پايان رسيد.
مدتــی بعد با تبديل محل زورخانه به ســاختمان مســکونی، دوران ورزش باستانی ما هم به خاطرهها پيوست.
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
ادامه دارد ...
#رمان
#سلام_بر_ابراهیم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh