🌹شهید_محمد_محمدی
#علمدار_امر_به_معروف_و_نهی_از_منڪر
در خانه بودم که به یکباره با
صدای وحشتناک کوبیدن در به خودم آمدم😰
رفتم سمت در،
دیدم بچهها هراسان و مضطربند😰
گفتم چه شده که در را اینطور میزنید؟
امیررضا پسر کوچکم از شدت وحشت
زبانش بند آمده و تمام صورتش پر از اشک شده بود
😭و گریه میکرد.احمدرضا گفت مامان،
بابا را با چاقو زدند 🔪🥀
سراسیمه خودم را بالای سر محمد رساندم.
محمد غرق خون، کف خیابان افتاده بود.
از پهلویش مثل چشمه خون میجوشید😔
به سختی تکلم میکرد و میگفت دارم میسوزم.
تشنهام، آب بدهید😢
هرطور بود محمد را به بیمارستان رساندیم.
کمتر از دو ساعت بعد به شهادت رسید🥀
۲۷ مهرماه سال ۹۹ در یکی از کوچه پسکوچههای
تهران شهادت به سراغ مردی آمد که سالها در پی
شهادت بود.محمد محمدی قرار بود بار و توشه
سفر به سوریهاش را ببندد و برای دفاع از حرم
عمه سادات برود اما آنقدر مخلص بود و گمنام
خدمت کرد که به اذن خدا شهادت در خانهاش آمد
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh