🌷شهید نظرزاده 🌷
🌷 #طنز_جبهه 5⃣9⃣ 💠صبحانه خطری 🔸با حسین تازه آشنا شده بودم و از خصوصیات او اطلاعی نداشتم. بعد از م
🌷 6⃣9⃣ 💠موشک جواب موشک😂 🔸مثل این که اولین بارش بود پا به منطقه می گذاشت. از آن آدم هایی بود که فکر می کرد شده است که انسان های گناهکار، به خصوص عراقی های فریب خورده را به هدایت کرده، کلید را دستشان بدهد. 🔹شده بود مسؤول تبلیغات . دیگر از دستش شده بودیم. وقت و بی وقت بلندگوهای خط اول را به کار می انداخت و صدای و مارش عملیات تو آسمان پخش می شد و عراقی ها می شدند و هر چی مهمات داشتند سر مای خالی می کردند. 🔸از رو هم نمی رفت.تا این که انگار طرف مقابل، یعنی عراقی ها هم دست به زدند و آنها هم بلندگو آوردند و نمایش شد. مسؤول برای اینکه روی آنها را کم کند، نوار «کربلا، کربلا، ما داریم می آییم» را گذاشت. 🔹لحظه ای بعد صدای از بلندگوی عراقی ها پخش شد که: «آمدی، آمدی، خوش آمدی جانم به قربان شما. قدمت روی چشام. صفا آوردی تو برام!» تمام بچه ها از ریسه رفتند و مسؤول تبلیغات رویش کم شد و کاسه کوزه اش را جمع کرد و رفت.😂😂 منبع: کتاب رفاقت به سبک تانک 😁 🍃🌹🍃🌹 @shahidNazarzadeh