6⃣8⃣4⃣
#خاطرات_شهدا 🌷
#عاشقانه_شهدا
🔰 لباسش و كه پوشيد به بچه ها گفت بچه هاي
#خوبي باشين همين جا تو اتاق بازي كنين تا من و مامانتون بريم و برگرديم
با تعجب😳 نگاش كردم گفتم كجا بريم⁉️
🔰_بريم حرم دعاي
#وداع و بخونيم و بيايم
+پس بچه ها چي؟
_بچه ها ميمونن ديگه😊..يه بارم من و تو
تنها بريم
#حرم
🔰مكث نكردم🚫 سريع آماده شدم
كوچه خلوت بود چند قدم كه رفتيم آروم
#دستامو گرفت
+گفتم عه!زشته😅
_گفت ولش كن بابا يه بارم
#حرف دلمونو❤️ گوش بديم
🔰تو كل مسير سرم و بالا نميكردم🚫 كه مبادا با كسي چشم تو چشم بشم و خجالت بكشم☺️
نزديك
#حرم كه رسيديم ديدم راهشو كج كرد به طرف
#بازار!
🔰+گفتم مگه نميخاي بريم حرم⁉️
_گفت چرا ولي اول يه بازار بريم يه چيز واسه
#خودت بخر
بازار شلوغ بود👥👥 منم بخاطر اينكه حرفش و زمين نندازم،يه
#روسري گرفتم و يه چادر نماز گل گلي🌸 هم واسه
#فاطمه..
🔰رفتيم حرم تو همون حياط
#صحن رضوي نشستيم،كلي ازم عكس انداخت📸 كلي ازش عكس انداختم..دعا خونديم📖 و...
اين شد
#آخرين باري كه آقا محمد به حرم مشرف شدند.
به اين ميگن
#هواي_دو_نفره🌸🍃 .
(دلنوشته همسر شهيد)
#آخرين_زيارت(دوماه قبل اعزام به سوريه)
#شهید_محمد_بلباسی🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh