برای تشکر از پسرِ زمستانیم
امروز دل شکسته تر و دلتنگتر از همیشه سر مزارت نشسته بودم وبرای دلِ تنگم اشک میریختم وعاشورا زمزمه میکردم.مثل همیشه مهمانهایتان یکی یکی می امدند و میرفتن.چادرم را روی صورتم کشیده بودم وفقط صداها را میشنیدم.
صدای کودکی که با ذوق و شادی، از مادرش اجازه برداشتن شکلاتهایی که طبق معمول مامانی برایتان روی سنگ مزارتان ریخته بود را شنیدم،دلم قنج رفت که خودمم ازشکلاتها بردارم.
اشک ریختم و یکی را برداشتم،از داغی هوا گرم شده بود.
هرکس می امد ابی بر مزارتان میریخت.تاشاید بیدارتان کند و انها را ببینید.
مادری امد و از تو تشکر میکرد،برای دوستش تعریف میکرد،
من از این دوتا حاجت دخترمو که مشکلِ دادگاهی داشت گرفتم.دست روی صورتِ همیشه خندانت کشید وگفت همین دانیال اومد خونمون!😭
بهم گفت مشکلتون رفع شده،
خانمی بهش گفت عجب خوابی برای منم دعاکنین،
گفت:خواب نبودم توبیداری احساسش کردم دم درخونه ایستاده بود باهمین لبخندش😭😭
جواب دادگاه اومد که به نفع دخترم تموم شده وحالا باید بیام نذرمو ادادکنم.
دلم داشت میترکید
دلم میخواست فریادبزنم ،این پسرِ زمستانی برای خیلیها بهار رو به ارمغان اورده.🌺
برای همین امروز منم ازت تشکر میکنم ،شاید که وقتِ دیده شدنم رانداشته باشی،
شایدسرت شلوغ است،
شاید لایقِ دیدارت نباشم.
اما میدانم گوشه ی چشمی هم به من کردی و خودم خبر ندارم.
همینکه به حرفهایم گوش میکنی خودش نشانه است.
وقت بسیار است ومن صبور و چشم انتظار
•
دوستدار همیشگی تو خاله
#شهید_دانیال_رضازاده
ــــــــــــــــــــــــــــ
↓آیدی ایتا و اینستاگرام↓
『
@shahid_danial_rezazadeh 』