┄═❁๑๑🌷๑๑❁═┄ در سر پل ذهاب بودیم ظهر که شد ابراهیم به من گفت که من می روم روی پشت بام! فاصله ی او با دشمن زیاد نبود. بعد یک بلندگوی دستی ، شبیه بلند گوهای میوه فروش ها دوره گرد در دستش گرفت و با صدای بلند شروع به اذان گفتن کرد! صدایش در منطقه پیچید. بیشترین ثأثیر اذان ابراهیم بر نیروهای خودمان بود. آن ها با شنیدن اذان قوت قلب می گرفتند، هر بار که صدای اذان ابراهیم بلند می شد اصغر وصالی می گفت: آفرین آفرین. این بهترین روحیه برای نیروهاست. .